گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر کوثر
جلد سوم
[سورة الأنعام ( 6): الآیات 147 الی 149




اشاره
فَإِن کَ ذَّبُوكَ فَقُل رَبُّکُم ذُو رَحمَ ۀٍ واسِعَۀٍ وَ لا یُرَدُّ بَأسُه عَن القَوم المُجرِمِینَ ( 147 ) سَیَقُول الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّه ما أَشرَکنا وَ لا
آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن شَیءٍ کَ ذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم حَتّی ذاقُوا بَأسَنا قُل هَل عِندَکُم مِن عِلم فَتُخرِجُوه لَنا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّن وَ
( إِن أَنتُم إِلاّ تَخرُصُونَ ( 148 ) قُل فَلِلّه الحُجَّۀُ البالِغَۀُ فَلَو شاءَ لَهَداکُم أَجمَعِینَ ( 149
( پس اگر تو را تکذیب کردند بگو: پروردگار شما صاحب رحمت فراگیر است و کیفر او از گنهکاران برگردانیده نمیشود ( 147
بزودي کسانی که مشرك شدهاند خواهند گفت: اگر خدا میخواست نه ما و نه پدرانمان مشرك نمیشدیم و چیزي را حرام
نمیکردیم. کسانی که پیش از آنها بودند نیز همین گونه تکذیب کردند تا این کیفر ما را چشیدند. بگو: آیا نزد شما علمی است تا
( آن را براي ما اظهار کنید! شما از چیزي جز گمان پیروي نمیکنید و شما جز این نیست که تخمین میزنید ( 148
( بگو حجّت رسا از آنِ خداست پس اگر میخواست همگی شما را هدایت میکرد ( 149
صفحه 352 از 384
نکات ادبی
در اینجا عذاب و کیفر. « باس » -1
است و عطف اسم ظاهر به ضمیر متصل جایز نیست مگر این با ضمیر « اشرکنا » در « نا » عطف بر ضمیر متصل « و لا آباؤنا » -2
منفصلی تأکید شود و یا اگر جمله، جمله منفی است، ادات نفی در معطوف هم بیاید و در اینجا چنین شده است و لا تکرار شده و
همین مجوّز عطف اسم ظاهر بر ضمیر متصل شده است.
زایده و براي تاکید نفی و استفهام است. « من علم » و « من شیئی » در « من » -3
تفریع بر جمله محذوف است یعنی ان کان کذا فلله الحجۀ البالغۀ. « فلله » -4
صفحه : 577
تفسیر و توضیح
آیه ( 147 ) فَإِن کَذَّبُوكَ فَقُل رَبُّکُم ذُو رَحمَۀٍ واسِعَۀٍ ... در آیات پیش چندین مطلب اساسی خطاب به مشرکان گفته شد. مشرکان
که در مقابل پیامبر اسلام ایستادگی میکردند و در مقام انکار بودند، طبعاً سخنان پیامبر را دروغ میشمردند و او را تکذیب
میکردند در مقابل تکذیب آنها پیامبر مأمور میشود که به آنها بگوید:
پروردگار شما صاحب رحمت فراگیر و گسترده است. منظور این است که با وجود تکذیب شما، هنوز شما را کیفر نمیدهد و بر
شما بلا نازل نمیکند و این ناشی از رحمت واسعه خداوند است و این تا مرحلهاي است که خدا به خشم نیاید و اگر به خشم آمد و
زمان کیفر دادن رسید، کیفر او از گنهکاران برگردانیده نمیشود.
یکی از سنتهاي خداوند در تاریخ، همین است که ستمگران را مدتی مهلت میدهد و این گاهی از روي لطف و رحمت است که
مگر به خود آیند و راه درست پیش گیرند و گاهی از روي نقمت است و مهلتی است که به ضرر ستمگران است ولی به هر حال
خداوند در مرحله نخست مهلت میدهد و عذاب خود را نازل نمیکند ولی چون ستمگر به مرحلهاي رسید که سزاوار عذاب خدا
شد، آن وقت عذاب نازل میشود و هیچ کس نمیتواند جلو آن را بگیرد و یا آن را به تأخیر اندازد و این از روي برنامهاي است که
خداوند آن را تعیین کرده و قابل تغییر و تبدیل نیست.
وَ ما أَهلَکنا مِن قَریَۀٍ إِلّا وَ لَها کِتاب مَعلُوم ما تَسبِق مِن أُمَّۀٍ أَجَلَها وَ ما یَستَأخِرُونَ (حجر/ 5) و ما هیچ آبادي را نابود نکردیم مگر این
براي آن برنامهاي معلوم بود. وقت معین هیچ امّتی جلو نمیافتد و نمیتوانند آن را به تأخیر اندازند.
البته نزول عذاب و سقوط جامعه ستمگر با رحمت واسعه خداوند منافات ندارد زیرا خدا مهلت میدهد و چنان نیست که بلافاصله
پس از هر گناهی کیفر بدهد و بلا نازل کند که اگر چنین باشد، همه باید هلاك شوند:
صفحه : 578
وَ لَو یُؤاخِذُ اللّه النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَكَ عَلی ظَهرِها مِن دَابَّۀٍ (فاطر/ 65 ) و اگر خداوند مردم را در مقابل آنچه انجام دادهاند مؤاخذه
میکرد، بر روي زمین هیچ جنبندهاي باقی نمیگذارد.
اما رحمت فراگیر خداوند که بر غضب او پیشی دارد همواره انسان را اگر چه گنهکار باشد نوازش میدهد و او را زیر چتر خود
دارد تا وقتی که از حدّ مجاز فراتر رود و شایستگی بهره مندي از رحمت و لطف خدا را از دست بدهد که در آن هنگام عذاب
حتمی است.
149 ) سَیَقُول الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّه ما أَشرَکنا ... مشرکان مکه که در مقابل سخنان منطقی و روشن پیامبر اسلام - آیات ( 148
حرفی براي گفتن نداشتند، سخنان باطلی را عنوان میکردند، از جمله سخنان باطل آنها مطلبی است که قرآن در این آیه پیش بینی
صفحه 353 از 384
حرفی براي گفتن نداشتند، سخنان باطلی را عنوان میکردند، از جمله سخنان باطل آنها مطلبی است که قرآن در این آیه پیش بینی
میکند که بزودي آن را خواهند گفت و پیامبر را براي پاسخگویی به آن آماده میسازد.
سخنی که مشرکان خواهند گفت این است که اگر خدا میخواست ما و پدران ما، مشرك نمیشدیم و چیزي را حرام نمیکردیم.
این همان سخن جبریهاست که گناه گنهکاران و شرك مشرکان را نسبت به خدا میدهند.
معناي سخن مشرکان این است که این مشیت خداست که چنین تعلق گرفته که ما و پدرانمان مشرك باشیم و بعضی از چیزهاي
حلال را حرام کنیم و اگر شرك بد است، خدا چنین خواسته است و اگر میخواست ما مشرك نمیشدیم. این آیه نظیر آیه دیگري
است که میفرماید:
وَ قالَ الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّه ما عَبَدنا مِن دُونِه مِن شَیءٍ نَحن وَ لا آباؤُنا (نحل/ 35 ) و مشرکان گفتند اگر خدا میخواست ما جز
خدا چیزي را نمیپرستیدیم و نه پدران ما.
صفحه : 579
این سخن از نظر تکوینی سخن درستی است و شاید آنها همین مطلب را از پیامبر یاد گرفته بودند و شاید هم میخواستند او را به
سخن خود ملزم کنند چون بارها پیامبر از مشیت مطلقه خداوند سخن گفته بود ولی نتیجهاي که آنها در عالم تشریع از آن
میگرفتند غلط بود. مسلم است که اگر خدا میخواست میتوانست آنها را از روي جبر مؤمن کند ولی حکم خدا بر این رفته که
انسان در انتخاب خود آزاد باشد و مطابق با اراده خود مؤمن یا مشرك باشد و او کسی را نه بر شرك و نه بر ایمان مجبور نکرده
ولی همین که کسی شرك یا ایمان را انتخاب میکند، مطابق با مشیت تکوینی خدا عمل کرده است و میتوان کار او را چه مشرك
باشد چه مؤمن به خدا نسبت داد چون تمام ابزار این انتخاب را خداوند به او داده است و مشیت خدا نیز مانند علم او به صورت
تعلیقی کارهاي بندگان را زیر پوشش دارد.
در ادامه آیه میفرماید: کسانی که پیش از آنها بودند نیز همین گونه تکذیب کردند چون این سخن مشرکان به منزله تکذیب پیامبر
اسلام بود و پیش از آنها هم پدرانشان پیامبران دیگر از جمله عیسی را تکذیب کرده بودند و دین او را قبول نکرده بودند و در
نتیجه به عذاب الهی گرفتار شده بودند.
در پایان آیه از مشرکان میپرسد: آیا نزد شما علمی و حجتی بر گفته هایتان وجود دارد که تا آن را بر ما اظهار کنید! یعنی اگر
شما علم و دانشی در این باره دارید آشکار کنید ولی روشن است که شما چنین علمی و حجّتی را ندارید و شما از ظن پیروي
میکنید و آنچه میگویید از روي حدس و گمان است. این بدانجهت است که مشرکان سخنان خود را به پیامبري منسوب
نمیکردند و فقط به پدران و نیاکان خود نسبت میدادند و این چیزي جز حدس و گمان نیست و حجت درستی به شمار نمیآید.
البته مشرکان مکه خود را از فرزندان ابراهیم و اسماعیل میدانستند و خود را پیروان آنها معرفی میکردند ولی حجتی در دست
نداشتند که این سخنان را ابراهیم یا اسماعیل گفته باشد.
صفحه : 580
در آیه بعد اظهار میدارد حال که شما حجت ندارید، حجت بالغه و دلیل روشن و رسا از آنِ خداوند است و هر چه پیامبر به شما
میگوید همه وحی الهی و حجتهایی است که از سوي خدا به شما میرسد.
سپس میفرماید: اگر خدا میخواست همگی شما را هدایت میکرد. این مشابه همان سخنی است که در آیه پیش از مشرکان نقل
شد منتها با این تفاوت که سخن آنها به صورت منفی بود و این به صورت مثبت است. و مهمتر این آنها میخواستند از این سخن
راست سوء استفاده کنند و نتیجه غلطی بگیرند. در اینجا خداوند اشاره میکند که اگر بنا بود خدا از روي اجبار و اکراه همه مردم
را هدایت کند، شما را هم هدایت میکرد ولی حکمت خدا بر این تعلق گرفته که چنین اجباري در کار نباشد و هر کس با میل و
اختیار خود هدایت شود و نیکان و بدان از هم شناخته شوند و سزاي عمل خود را ببینند.
صفحه 354 از 384
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 150 الی 151
اشاره
قُل هَلُم شُهَداءَکُم الَّذِینَ یَشهَدُونَ أَن اللّهَ حَرَّمَ هذا فَإِن شَ هِدُوا فَلا تَشهَد مَعَهُم وَ لا تَتَّبِع أَهواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
بِالآخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِم یَعدِلُونَ ( 150 ) قُل تَعالَوا أَتل ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم أَلاّ تُشرِکُوا بِه شَیئاً وَ بِالوالِدَین إِحساناً وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکُم مِن
إِملاق نَحن نَرزُقُکُم وَ إِیّاهُم وَ لا تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّه إِلاّ بِالحَق ذلِکُم وَصّاکُم بِهِ
( لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ ( 151
بگو: گواهان خود را که گواهی دهند خدا این را حرام کرده است، بیاورید پس اگر گواهی دادند تو با آنها گواهی مده و از
هوسهاي کسانی پیروي مکن که آیات ما را تکذیب کردهاند و کسانی که به آخرت ایمان نیاوردهاند و آنها به پروردگارشان
( شریک قرار میدهند ( 150
بگو: بیایید آنچه را که پروردگارتان حرام کرده بر شما بخوانم:
این چیزي را بر او شریک قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندان خود را از ترس
صفحه : 581
نکشید ما شما و آنها را روزي میدهیم و به کارهاي زشت چه آشکار آن باشد و چه پنهان آن نزدیک نشوید و کسی را که خدا
( خون او را حرام کرده نکشید مگر از روي حق این چیزي است که خدا شما را به آن سفارش میکند شاید شما بیندیشید ( 151
نکات ادبی
اسم فعل به معناي بیاورید. اصل آن یا لمّه است به معناي نزدیکی و هاء تنبیه بر آن داخل شده و یا هل امّ است که هل «ّ هلم » -1
براي استفهام و امّ به معنا قصد است و اصل آن هر چه باشد اکنون به صورت یک کلمه مورد استفاده قرار میگیرد. این کلمه را هم
میتوان به همین صورت در مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث بکار برد همانگونه که در این آیه در جمع به کار رفته و هم
میتوان از آن صیغههاي مختلف ساخت: هلّم، هلمّا، هلمّوا.
شریک قرار میدهند. از عدل به معناي شبیه و معادل. « یعدلون » -2
اسم فعل به معناي بیایید. گویا از علوّ مشتق شده و کسی که در مرتبه بالایی قرار دارد این کلمه را به کار میبرد. « تعالوا » -3
و یا اسم فعل است و مربوط به جمله بعدي است به این صورت علیکم ان لا « حرّم » و یا متعلق به « اتل » یا متعلق به « علیکم » -4
تشرکوا ...
تنگدستی، فقر، افلاس. و به تملق هم از آن جهت تملق گفته شد که تملقگو در واقع فقیر است و میخواهد با این « املاق » -5
وسیله چیزي به دست آورد.
جمع فاحشه، کارهاي زشت. « فواحش » -6
تفسیر و توضیح
آیه ( 150 ) قُل هَلُم شُهَداءَکُم الَّذِینَ یَشهَدُونَ ... این مشرکان بعضی از خوردنیها را حرام میدانستند، دلیل روشنی بر آن نداشتند و
در عین حال آن را به خدا نسبت میدادند و معتقد بودند که خدا اینها را حرام کرده است. در آیه پیش روشن کرد که
صفحه : 582
صفحه 355 از 384
آنها بر این سخن علم ندارند بلکه از روي حدس و گمان حرف میزنند و اکنون در این آیه از مشرکان مطالبه شاهد و گواه میکند
و میفرماید: گواهان خود را که گواهی میدهند خدا اینها را حرام کرده است، بیاورید. ولی معلوم است که آنها این سخنان را فقط
از پدران خود شنیده بودند و دلیل و گواهی بر انتساب آن به خدا نداشتند.
البته ممکن بود که مشرکان خودشان را به عنوان شاهد معرفی کنند. اگر این کار را میکردند، کاري از روي هوا و هوس بود چون
آنها حجت روشنی در دست نداشتند در این آیه خداوند به پیامبر خود دستور میدهد اگر آنها هم شهادت دادند تو همراه با آنها
شهادت مده و تابع هوسهاي آنان مباش.
این به پیامبر دستور میدهد که تو با آنها شهادت مده، منظور این است که اگر آنها خودشان به این امر شهادت دادند، تو شهادت
آنها نپذیر و با آنها همراهی نکن. معلوم است که پذیرفتن شهادت آنها به معناي قبول سخن آنها و در نتیجه به منزله شهادت دادن به
نفع آنهاست. بنابراین پیامبر اسلام در واقع از پذیرفتن شهادت آنها منع میشود و گرنه پیامبر هیچ وقت به نفع آنها شهادت نمیداد.
قبول شهادت آنها و همراهی با آنها، نوعی پیروي کردن از هوسهاي آنان است از این رو در آیه شریفه ضمن این پیامبر را از
همراهی با شهادت آنها منع میکند، هشدار میدهد که از هوا و هوس آنها پیروي نکند چون آنها کسانی هستند که آیات خدا را
تکذیب کردهاند و به آخرت ایمان ندارند و براي خدا شریک و انباز قرار دادهاند. شهادت چنین کسانی درباره حلال و حرام بودن
چیزي قبول نیست و آنها نمیتوانند آداب و رسوم خود را به خدا و دین و شریعت مربوط کنند.
آیه ( 151 ) قُل تَعالَوا أَتل ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم ... پس از ردّ شهادت آنها و این آنها نمیتوانند بر حرام بودن چیزهایی که حرام
میدانند شاهد بیاورند، در اینجا قسمتی از محرّمات الهی را که به راستی حرام هستند و خدا بر حرام بودن آنها حکم داده
برمیشمارد تا بدانند که آنچه آنها حرام میدانند و آن را به خدا نسبت میدهند درست نیست بلکه چیزهاي حرامی که از سوي
خدا حرام شده این موارد است که
صفحه : 583
گفته میشود.
می فرماید: بیایید چیزهایی را که خدا بر شما حرام کرده براي شما بیان کنم و بخوانم. سپس آن محرمات را طی دو آیه
برمیشمارد. محرّماتی که در این آیه آمده، پنج چیز است:
-1 چیزي را به خدا شریک قرار ندهید مهمترین حرامی که اساس و پایه محرّمات دیگر است مسأله شرك است.
-2 به پدر و مادر خود احسان کنید این این فقره را در ردیف محرّمات آورده به خاطر مفهوم آن است مفهوم آن این است که به
والدین خود بدي نکنید که این از محرّمات بزرگ است. خداوند در چندین آیه از قرآن احترام به والدین را در کنار پرستش خود
آورده تا اهمیت آن را برساند.
-3 فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستی نکشید میدانیم که اعراب جاهلی فرزندان خود را گاهی به عنوان غیرت براي
دخترانشان و بیشتر هم از ترس فقر و گرسنگی میکشتند. در اینجا ضمن نهی از این کار زشت، امیدواري میدهد که ما شما و آنها
را روزي میدهیم. در این آیه به صورت (نحن نرزقکم و ایّاهم) آمده ولی در آیه 31 از سوره اسراء به صورت (نحن نرزقهم و
ایّاکم) آمده که معناي هر دو یکی است و این به خاطر تفنّن در عبارت است.
-4 به کارهاي زشت چه آشکار آن و چه پنهان آن نزدیک نشوید این یک حکم کلی درباره گناهانی است که انسان به صورت
آشکار یا پنهان مرتکب میشود. اعراب جاهلی زنا در پنهانی را زشت نمیدانستند.
-5 کسی را که خدا خون او را حرام کرده نکشید. جان انسانها محترم است و باید خون آنها را محترم شمرد مگر در موارد استثنایی
که کشتن از روي حق باشد مانند کشتن براي قصاص و یا اجراي حدّ الهی.
صفحه 356 از 384
پس از ذکر این پنج مورد، تأکید میکند که اینها وصیت خدا بر شماست شاید شما بیندیشید. یعنی اگر درست بیندیشید میفهمید
که این احکام همگی به نفع
صفحه : 584
شماست.
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 152 الی 153
اشاره
وَ لا تَقرَبُوا مالَ الیَتِیم إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَن حَتّی یَبلُغَ أَشُدَّه وَ أَوفُوا الکَیلَ وَ المِیزانَ بِالقِسطِ لا نُکَلِّف نَفساً إِلاّ وُسعَها وَ إِذا قُلتُم فَاعدِلُوا
وَ لَو کانَ ذا قُربی وَ بِعَهدِ اللّه أَوفُوا ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ ( 152 ) وَ أَن هذا صِراطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوه وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ
( بِکُم عَن سَبِیلِه ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ ( 153
و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهاي که نیکوتر باشد تا وقتی که به رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را از روي عدل کامل
بدهید. ما هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکنیم و چون سخن گفتید، از روي عدالت بگویید اگر چه خویشاوند باشد و
( به پیمان خدا وفا کنید. این چیزي است که خدا شما را به آن سفارش میکند شاید شما پند بگیرید ( 152
و این راه راست من است پس، از آن پیروي کنید و از راههاي دیگر پیروي نکنید که شما را از راه خدا دور کند. این چیزي است
( که خدا شما را به آن سفارش میکند شاید پرهیزگاري کنید ( 153
نکات ادبی
کمال رشد و بلوغ. این کلمه یا جمعی است که مفرد ندارد و یا مفرد آن شدّه است مانند نعمۀ که جمع آن انعم است و « اشدّ » -1
گفته شده که این کلمه مفرد است هر چند که بر وزن جمع آمده.
پیمانه، مصدر به معناي آلت است. گاهی به آن مکیال گفته میشود. « کیل » -2
ترازو. اصل آن مِوزان بود که اسم آلت از ماده وزن است واو به سبب کسره ما قبل قلب به یاء شد. « میزان » -3
بر آن دلالت دارد. « قلتم » به مقول له و یا مقول علیه برمیگردد که « و لو کان » -4 ضمیر
صفحه : 585
بر سر آن نیز میآید. « اتل » است و « ما حرّم » عطف بر « و إنّ هذا » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 152 ) وَ لا تَقرَبُوا مالَ الیَتِیم إِلّا بِالَّتِی هِیَ أَحسَن ... در ادامه بیان چند حکم الهی که در آیه پیش آمد، در این آیه هم چهار
حکم از احکام دین بیان میشود:
-1 به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهاي که نیکوتر باشد یعنی مال یتیم را حفظ کنید و نگذارید در آن حیف و میل شود و در
آن تصرف نکنید مگر به صورتی که مصلحت یتیم در آن باشد و این حکم تا زمانی که یتیم به حدّ رشد نرسیده ادامه دارد و چون
به آن حد رسید دیگر خود مسؤول اموال خویشتن است و البته رسیدن به حدّ رشد الزاما با زمان بلوغ توأم نیست چون ممکن است
یتیم به حدّ بلوغ شرعی برسد ولی رشد نداشته باشد که باز باید اموال او را محافظت نمود. در آیه دیگري دستور میدهد که یتیمان
صفحه 357 از 384
را امتحان کنید اگر در آنها رشدي دیدید اموال آنها را به آنها بدهید.
(نساء/ 6) درباره یتیم و حقوق و مسایل مربوط به آن در تفسیر آیات نخستین سوره نساء مطالب لازم را ذکر کردیم مراجعه شود.
-2 پیمانه و ترازو را از روي عدل و بطور کامل اندازه گیري کنید در خرید و فروش اجناس باید اندازهها دقیق و درست باشد تا
عدالت و انصاف اجرا گردد. در آیات دیگر کسانی را که در پیمانه و ترازو اجحاف میکنند مورد انتقاد شدید قرار میدهد:
3) واي بر کم فروشان. آنان - وَیل لِلمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکتالُوا عَلَی النّاس یَستَوفُونَ. وَ إِذا کالُوهُم أَو وَزَنُوهُم یُخسِرُونَ (مطففین/ 1
که چون از مردم پیمانه بگیرند به تمامی میگیرند. و چون خود براي آنها پیمانه بدهند و یا وزن کنند، کم میدهند.
در آیه مورد بحث پس از ذکر این حکم به عنوان یک جمله معترضه میفرماید:
صفحه : 586
ما هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکنیم. ذکر این مطلب براي آن است که چون صحبت پیمانه و ترازو و انجام کارها از
روي عدل شد، ممکن است کسانی که در دین احتیاط میکنند دچار زحمت شوند و نتوانند بطور دقیق پیمانه یا وزن کنند و در
زندگی دچار زحمت و احتیاطها و وسواسهاي بیجا شوند، لذا میفرماید آن دقت عقلی خیلی دقیق لازم نیست و هر کسی به اندازه
توانش تکلیف دارد. ضمناً بگوییم مضمون این جمله یکی از قواعد فقهی است و در فقه ما احکام زیادي بر آن مترتب میباشد.
-3 وقتی سخن میگویید براساس عدل و انصاف بگویید هر چند که درباره خویشاوند خود بگویید یعنی حتی اگر راجع به خویشان
خود حرفی میزنید یا شهادتی میدهید عدل و انصاف را رعایت بکنید و خویشاوندي باعث آن نشود که شما به نفع آنها سخن یا
شهادت دروغی به زبان آورید.
-4 به عهد و پیمان خدا وفا کنید. انسان پیمانهاي مختلفی با خدا دارد یکی پیمانی است که در عالم ذرّ و عالم فطرت با خدا بسته و
دیگري پیمانی است که با قبول دین خدا با خدا بسته است و باید آنها را رعایت کند. و به احکام دین متعهد و ملتزم شود.
پس از بیان این چهار حکم، میفرماید: این چیزي است که خدا شما را به آن سفارش میکند شاید شما پند گیرید. نظیر این جمله
را پس از بیان پنج حکمی که در آیه قبلی آمد، ذکر نمود و مجموعاً تا اینجا نه حکم را بیان کرده است.
آیه ( 152 ) وَ أَن هذا صِ راطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوه ... حکم دهم در این گروه از آیات این است که میفرماید: و این راه درست من است
از آن پیروي کنید و از راههاي دیگر پیروي نکنید که شما را از راه خدا دور میکند.
که منظور راههاي دیگر است به صورت جمع « سُبُل » که منظور از آن راه خداست به صورت مفرد آمده و « صراط » توجه کنیم که
آمده مفهوم آن این است که راه خدا فقط یک راه است ولی راههاي دیگر متفاوت و چندین و چند راه است مسلم
صفحه : 587
است که خط مستقیم میان دو نقطه بیش از یکی نمیتواند باشد که در عین حال نزدیکترین هم هست. صراط مستقیم خدا هم یکی
بیش نیست و این آیه از جمله آیاتی است که به روشنی کثرت گرایی دینی را نفی میکند و سخن کسانی را که تمام ادیان را در
هر زمانی قابل پیروي و نجات دهنده میدانند باطل میشمارد.
حتی در جایی که به خدا نسبت داده شده، به صورت « سبیل » به صورت جمع نیامده ولی « صراط مستقیم » در قرآن کریم هیچ کجا
جمع آمده است:
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (عنکبوت/ 69 ) و کسانی که در راه ما جهاد کنند، البته آنها را به راههاي خود هدایت میکنیم.
دین خداست که شامل جهان بینی و اعتقادات و احکام است و آن در هر زمانی بیش از یکی نیست ولی منظور از « صراط » منظور از
راههاي نزدیک شدن به خداست و از راههاي گوناگونی میتوان به خدا نزدیک شد مانند راه نماز، راه حج، راه زکات، راه « سبلنا »
نیکی به مردم و راههاي مختلف دیگر.
صفحه 358 از 384
همین راهها یعنی احکام فرعی است چون این گروه از آیات در مقام ردّ احکام جعلی مشرکان و « سُبُل » حتی در آیه مورد بحث نیز
بیان احکام واقعی خداوند است. از مجموع احکام الهی به عنوان صراط مستقیم یاد میکند و از احکام جعلی مشرکان به عنوان
نام میبرد و خاطرنشان میکند که از صراط مستقیم خدا پیروي کنید و از راههاي دیگر پیروي نکنید که شما را از راه خدا « سبل »
دور میسازد.
در پایان آیه همان جملهاي را که در پایان دو آیه قبلی آمده بود تکرار میکند و توجه مردم را به این مطلب جلب میکند که اینها
سفارش خداوند بر شماست شاید شما پرهیزگاري کنید. تکرار این جمله در پایان این سه آیه براي تأکید مطلب است و این جمله را
در آیه نخست با (تعقلون) و در آیه دوم با (تذکرون) و در آیه سوم با (تتقون) ختم میکند، براي تفنن در عبارت است هر چند که
فرقهایی را میان آنها گفتهاند.
ده فرمانی که در این سه آیه آمده مشابه ده فرمانی است که در تورات آمده است.
صفحه : 588
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 154 الی 157
اشاره
ثُم آتَینا مُوسَی الکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِي أَحسَنَ وَ تَفصِ یلًا لِکُل شَیءٍ وَ هُديً وَ رَحمَ ۀً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنُونَ ( 154 ) وَ هذا کِتابٌ
أَنزَلناه مُبارَك فَاتَّبِعُوه وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ ( 155 ) أَن تَقُولُوا إِنَّما أُنزِلَ الکِتاب عَلی طائِفَتَین مِن قَبلِنا وَ إِن کُنّا عَن دِراسَتِهِم لَغافِلِینَ
156 ) أَو تَقُولُوا لَو أَنّا أُنزِلَ عَلَینَا الکِتاب لَکُنّا أَهدي مِنهُم فَقَد جاءَکُم بَیِّنَۀٌ مِن رَبِّکُم وَ هُديً وَ رَحمَۀٌ فَمَن أَظلَم مِمَّن کَذَّبَ بِآیات اللّهِ )
( وَ صَدَفَ عَنها سَنَجزِي الَّذِینَ یَصدِفُونَ عَن آیاتِنا سُوءَ العَذاب بِما کانُوا یَصدِفُونَ ( 157
سپس به موسی کتاب دادیم تا براي کسی که نیکی کرده نعمت تمام شود و بیان مفصل هر چیزي و هدایت و رحمتی باشد شاید
( آنها به ملاقات پروردگارشان ایمان بیاورند ( 154
( و این کتابی است که آن را نازل کردیم و مبارك است پس، از آن پیروي کنید و پروا داشته باشید شاید به شما رحم شود ( 155
( مبادا بگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما نازل شده است و همانا ما از خواندن آنان غافل بودیم ( 156
یا بگویید اگر بر ما کتاب فرستاده میشد، ما از آنها راه یافتهتر بودیم. همانا نشانه روشنی از پروردگارتان و هدایت و رحمتی بر شما
آمده پس چه کسی ستمکارتر از کسی است که آیات خدا را تکذیب کند و از آن روي گرداند! بزودي کسانی را که از آیات ما
( روي گردان شوند به خاطر همین روي گردان شدنشان با بدترین عذاب آنها را کیفر خواهیم داد ( 157
نکات ادبی
بر تراخی دلالت دارد و معلوم « ثم » که در سه آیه پیش آمده بود یا عطف به ما ذکر است. و « قل تعالوا اتل » عطف بر « ثم آتینا » -1
میشود که نزول تورات و بعد از آن قرآن تفصیل آن فرمانهاي الهی است که بر همه انبیاء آمده است. و اگر ثم را مثل واو عطف
بگیریم و تراخی نداشته باشد مشکلی نخواهد بود.
صفحه : 589
است. « تماما » هم عطف بر « هدي » و « رحمۀ » و « تفصیلا » است و یا حال از کتاب است و « آتینا » یا مفعول له براي « تماما » -2
خبر براي کتاب و مبارك خبر بعد از خبر و یا بدل است. « انزلناه » -3
صفحه 359 از 384
و چنین تعبیري در قرآن و لسان ادبی شایع است. « ان لا تقولوا » و یا « مخافۀ ان تقولوا » به تقدیر « ان تقولوا » -4
دو گروه، منظور یهود و نصاري است. « طائفتین » -5
مخفف از مثقله است. « و ان کنّا » در « ان » -6
خواندن، بحث و بررسی. « دراسۀ » -7
اعراض کرد. روي گردان شد. « صدف » -8
بدترین عذاب، شدیدترین کیفر. « سوء العذاب » -9
تفسیر و توضیح
آیه ( 154 ) ثُم آتَینا مُوسَی الکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِي أَحسَنَ ... ده فرمانی که در سه آیه پیش آمد، فرمانهاي کلی خداوند و سفارشهاي
او براي بشر است و تمام انبیاء موظف بودند که آنها را برسانند. اینک در این آیه اشاره میکند که پس از تشریع آن فرمانها و
سفارشها که در زمانهاي قدیم و شاید همزمان با آغاز پیدایش جامعههاي بشري تشریع شده است، تورات را براي موسی نازل
کردیم تا آن فرمانها را به تفصیل در آن بیاوریم.
در این آیه هدف از نزول تورات بر موسی را پنج چیز معرفی میکند:
-1 تمام شدن نعمت بر کسی که نیکویی کرده و منظور از او هر کسی است که در زمان موسی به تورات عمل کرد.
-2 تفصیل دادن به همه چیز در تورات تفصیل همه مطالبی که براي هدایت بشر لازم است آمده همانگونه که در قرآن هم آمده
است.
صفحه : 590
-3 هدایتی براي مردم 4- رحمت و بخشایشی براي مردم 5- ایمان آوردن مردم به ملاقات پروردگار که منظور روز قیامت است.
معلوم میشود که در تورات اصلی مطالبی راجع به قیامت آمده بوده است و این در تورات کنونی راجع به قیامت مطلب روشنی
نیامده دلیل بر تحریف شدن آن است.
157 ) وَ هذا کِتاب أَنزَلناه مُبارَك فَاتَّبِعُوه ... پس از ذکر تورات و هدفهاي نزول آن، سخن از قرآن به میان میآورد و - آیات ( 155
میفرماید: این (یعنی قرآن) کتابی است که نازل کردیم و مبارك است یعنی خیر فراوانی در آن وجود دارد. پس، از آن پیروي
کنید و تقوا داشته باشید شاید مورد رحمت قرار گیرید.
در آیات بعد خاطر نشان میسازد که نزول قرآن بهانههاي واهی اهل مکه و مشرکان را از بین میبرد. آنها ممکن بود براي مشرك
بودن خود بهانههایی بیاورند از جمله این بگویند کتاب و دین براي یهود و نصاري نازل شده بود و براي ما نازل نشده بود و ما از
خواندن تورات و انجیل توسط آنها غافل و بیخبر بودیم. بنابراین حجت بر ما تمام نشده است و یا بگویند اگر براي مردم مکه هم
کتابی مانند تورات و انجیل نازل شده بود ما از یهود و نصاري راه یافتهتر بودیم و ما بهتر از آنها به راه دین خدا میرفتیم. به طوري
که در آیه دیگر هم آمده:
وَ أَقسَمُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن جاءَهُم نَذِیرٌ لَیَکُونُن أَهدي مِن إِحدَي الأُمَم (فاطر/ 42 ) و سوگندهاي سختی به خدا خوردند که اگر
برایشان هشدار دهندهاي بیاید از هر یک از امتها (یهود و نصاري) راه یافتهتر میشوند.
معلوم میشود که مردم مکه از تورات و انجیل و دین یهود و نصاري اطلاعات اجمالی و اندکی داشتند ولی گمان میکردند آن
کتابها مخصوص اقوام یهود و نصاري است و براي مردم مکه نیست و لذا در مکه در عصر ظهور اسلام از کسی که
صفحه : 591
صفحه 360 از 384
یهودي یا نصرانی باشد سراغ نداریم البته کسانی مانند ورقۀ بن نوفل و قس بن ساعده بودند که از بعضی از مطالب دینی آگاهی
داشتند ولی تابع موسی و یا عیسی نبودند و مردم مکه خود را تابع ابراهیم و اسماعیل میدانستند. و نیز معلوم میشود که مردم مکه
همواره در این فکر و حتی در این آرزو بودند که براي آنها هم کتابی آسمانی مانند تورات و انجیل نازل شود.
در این آیات اظهار میدارد که اکنون که قرآن بر شما نازل شده، دیگر شایسته نیست شما این سخنان را بگویید و اینک حجتی
آشکار از سوي خداوند بر شما آمده که مانند تورات و انجیل هدایتگر مردم و مایه رحمت براي شماست. دیگر پس از نزول قرآن
و آمدن آیات خدا، بهانهاي براي شرك وجود ندارد و شما نباید آیات خدا را تکذیب کنید.
سپس میفرماید: چه کسی ستمکارتر از کسی است که آیات خدا را تکذیب کند و از آن روي گردان شود! در پایان آنها را در
صورت روي گردانی از آیات خدا و قرآن، تهدید به شدیدترین عذابها میکند و میفرماید: بزودي کسانی را که از آیات ما
اعراض میکنند به خاطر همین اعراض کردن با بدترین نوع عذاب، کیفر خواهیم داد.
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 158 الی 159
اشاره
هَل یَنظُرُونَ إِلاّ أَن تَأتِیَهُم المَلائِکَ ۀُ أَو یَأتِیَ رَبُّکَ أَو یَأتِیَ بَعض آیات رَبِّکَ یَومَ یَأتِی بَعض آیات رَبِّکَ لا یَنفَع نَفساً إِیمانُها لَم تَکُن
آمَنَت مِن قَبل أَو کَسَ بَت فِی إِیمانِها خَیراً قُل انتَظِرُوا إِنّا مُنتَظِرُونَ ( 158 ) إِن الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً لَستَ مِنهُم فِی شَیءٍ إِنَّما
( أَمرُهُم إِلَی اللّه ثُم یُنَبِّئُهُم بِما کانُوا یَفعَلُونَ ( 159
آیا آنها انتظاري جز این دارند که فرشتگان به سوي آنها بیایند یا (امر) پروردگارت بیاید یا بعضی از نشانههاي پروردگارت بیاید!
آن روز که بعضی از آیات پروردگارت بیاید، ایمان کسی که پیشتر ایمان نیاورده و یا در ایمان خود خیري کسب نکرده، سودي
صفحه : 592
( نخواهد داد. بگو: منتظر باشید که ما منتظر هستیم ( 158
همانا کسانی که در دین خود تفرقه انداختند و گروه گروه شدند، تو را کاري با آنها نیست همانا کار آنها با خداست آنگاه آنها را
( از آنچه کردهاند خبر میدهد ( 159
نکات ادبی
است یعنی انتظار میکشند. « ینتظرون » به معناي « ینظرون » -1
است. « امر ربّک » مضاف حذف شده و اصل آن « یأتی ربک » -2 در
میباشد. « لا ینفع » متعلق به ما بعد خود « یوم یأتی » -3
تفرقه انداختند، پراکنده کردند. « فرّقوا » -4
جمع شیعه، گروها. در این باره قبلًا توضیح دادهایم. « شیع » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 158 ) هَل یَنظُرُونَ إِلّا أَن تَأتِیَهُم المَلائِکَۀُ ... آیه در مقام تهدید مشرکان است.
آنها که با تمام حجتها و آیات الهی، به دین خدا ایمان نیاوردند و در گمراهی خود باقی ماندند. آیا آنها در انتظار چه چیزي
صفحه 361 از 384
هستند! آیا انتظار آن را دارند که فرشتگان الهی بیایند و آنها را قبض روح کنند یا در انتظار فرود آمدن امر خدا یعنی برپایی روز
قیامت هستند یا منتظرند که بعضی از نشانههاي خدا یعنی عذاب الهی بر آنها نازل شود!
گفته میشود « تهکّم » البته مشرکان، به قیامت و عذاب خدا عقیده نداشتند و این از باب طعنه زدن بر آنهاست که در اصطلاح به آن
و یکی از فنون مناظره است. چه آنها به این امور عقیده داشته باشند یا نداشته باشند و چه انتظار آن را بکشند یا نکشند، اینها اموري
است که واقع خواهد شد هم مرگ و قیامت حتمی است و هم نزول عذاب الهی بر جامعهاي که پیامبران را تکذیب کند حتمی است
پس در واقع آنها چه بدانند و چه ندانند در انتظار این امور هستند.
صفحه : 593
این در آیه گفته شده که انتظار دارند پروردگار تو بیاید، منظور امر پروردگار است چون خداوند جسم نیست که به سمتی بیاید و
اتفاقا نظیر این آیه آیه دیگري است که در آن در کنار آمدن فرشتگان از آمدن امر پروردگار خبر داده است:
هَل یَنظُرُونَ إِلّا أَن تَأتِیَهُم المَلائِکَ ۀُ أَو یَأتِیَ أَمرُ رَبِّکَ (نحل/ 33 ) آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سوي آنها بیایند یا امر
پروردگار تو بیاید.
در ادامه آیه مورد بحث حقیقت مهمی را بیان میکند و آن این وقتی بعضی از نشانههاي پروردگار رسید یعنی عذاب الهی نازل شد
و یا قیامت برپا گردید و نهانها آشکار شد، دیگر در چنین موقعیتی ایمان آوردن سودي ندارد چون دیگر تکلیف برداشته شد و
انسان باید در وقت خود ایمان بیاورد و ایمان پس از مشاهده آثار مرگ یا عذاب الهی بیفایده است و لذا میفرماید: روزي که
بعضی آیات پروردگارت آمد، ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده بود و یا در ایمان خود، خیري کسب نکرده بود، سودي
نمیدهد. بنابراین حتی اگر ایمان داشته باشد ولی خیري کسب نکند بی فایده است.
منظور از کسب خیر تنها عمل کردن نیست بلکه نفوذ ایمان در روح انسان است کسی که ایمان او با تردید همراه است و ایمان در
وجود او جا نگرفته، در واقع در ایمان خود کسب خیر نکرده است. بنابراین کسانی که ایمان واقعی دارند ولی گناه هم کردهاند از
تحت این آیه خارج هستند و چنین نیست که ایمان آنها سودي نداشته باشد چون آنها هم در ایمان خود کسب خیر کردهاند هر
چند که گناهانی هم دارند. به عقیده بسیاري از فرقههاي اسلام و از جمله شیعه، عمل جزء ایمان نیست هر چند که در نجات انسان
نقش تعیین کنندهاي دارد.
این آیه نظیر آیات دیگري است که این حقیقت در آنها هم آمده است:
قُل یَومَ الفَتح لا یَنفَع الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُم وَ لا هُم یُنظَرُونَ (سجده/ 29 ) بگو در روز پیروزي براي کسانی که کافر شدهاند، ایمانشان
سودي نخواهد داد و به آنها مهلت داده نخواهد شد.
صفحه : 594
فَلَم یَک یَنفَعُهُم إِیمانُهُم لَمّا رَأَوا بَأسَنا (غافر/ 85 ) پس ایمان آنها هنگامی که عذاب ما را دیدند، به آنها سودي نخواهد داد.
همانگونه که فرعون وقتی با مرگ روبرو شد، به خداي موسی ایمان آورد ولی خطاب رسید که اکنون دیگر فایده ندارد (رجوع
شود به سوره یونس آیه 91 ) در آیه مورد بحث میتوان آمدن بعضی از آیات پروردگار را به علایم و نشانههاي روز قیامت تفسیر
کرد چون طبق آیات و روایات معتبر، پیش از برپایی قیامت در جهان اتفاقات و حوادث خارق العادهاي رخ خواهد داد که در
میگویند. وقتی این حوادث رخ داد دیگر ایمان آوردن سودي ندارد. « اشراط ساعۀ » اصطلاح به آنها
در پایان آیه میفرماید: منتظر باشید که ما نیز منتظر هستیم. اینها حوادثی است که اتفاق خواهد افتاد و هر کسی در گرو اعمال
خویش است.
آیه ( 159 ) إِن الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً ... اختلافات و فرقه گراییهایی که در ادیان الهی صورت گرفته همگی ناشی از
صفحه 362 از 384
خودخواهیها و جاه طلبیها و تفسیر و توجیه مبانی دین براساس هواها و هوسهاست و هر کس مطابق با میل خود، متون دینی را
تأویل و توجیه کرده است و از اینجاست که در ادیان الهی فرقههاي گوناگونی پیدا شده و به خصوص در دینهاي یهود نصاري و
اسلام با فرقهها و مذاهب گوناگونی، روبرو هستیم.
این آیه هر چند که درباره مشرکان و یهود و نصاري است و این مشرکان، دین ابراهیم و یهود و نصاري، دین موسی و عیسی را
دچار تفرقه کردند، ولی در عین حال حکم عامّی میدهد و شامل مسلمانانی که پس از پیامبر در دین اسلام تفرقه به وجود آوردند
نیز میشود.
می فرماید: کسانی که در دین خود تفرقه انداختند و گروه گروه شدند، تو را با آنها کاري نیست بلکه کار آنها با خداست و
خداوند در روز قیامت از آنچه کردهاند خبر میدهد. منظور این است که تو نمیتوانی با آنها کاري بکنی ولی خدا به خاطر این
صفحه : 595
عمل زشت آنها را کیفر خواهد داد.
معروف است از پیامبر نقل شده که یهود بر هفتاد و یک فرقه و نصاري بر هفتاد و دو فرقه « حدیث افتراق » در چندین روایت که به
تقسیم شدهاند و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد که فقط یک فرقه از آنها نجات مییابد. این پیش بینی درست بود و
پس از رحلت پیامبر متأسفانه مسلمانان دچار تفرقه و اختلاف شدند و بسیاري از آنها از قرآن و عترت که دو منبع مطمئن براي فهم
درست اسلام بود دور افتادند. این دو منبع را خود پیامبر بارها به امت اسلامی معرفی کرده بود. (درباره حدیث افتراق و فرقه ناجیه،
پیش از این در ذیل آیه 65 از همین سوره بحث مفصلی کردیم رجوع شود)
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 160 الی 163
اشاره
مَن جاءَ بِالحَسَ نَۀِ فَلَه عَشرُ أَمثالِها وَ مَن جاءَ بِالسَّیِّئَۀِ فَلا یُجزي إِلاّ مِثلَها وَ هُم لا یُظلَمُونَ ( 160 ) قُل إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ
دِیناً قِیَماً مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ ( 161 ) قُل إِن صَ لاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیايَ وَ مَماتِی لِلّه رَب العالَمِینَ ( 162 ) لا
( شَرِیکَ لَه وَ بِذلِکَ أُمِرت وَ أَنَا أَوَّل المُسلِمِینَ ( 163
هر کس کار نیکی بیاورد، براي او ده برابر آن است و هر کس کار بدي بیاورد، جز مانند آن کیفر داده نمیشود و به آنان ستم
( نمیشود ( 160
( بگو: همانا پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، دین استوار، آیین پاك ابراهیم و او هرگز از مشرکان نبود ( 161
( بگو: همانا نماز من و عبادتهاي من و زندگی من و مرگ من براي خداست که پروردگار جهانیان است ( 162
( شریکی براي او نیست و به همین مأمور شدهام و من نخستین مسلمان هستم ( 163
نکات ادبی
کاري که نیکی بسیار دارد. گفته شده تاء آخر آن براي مبالغه است. « الحسنۀ » -1
صفحه : 596
در این عبارت هم عدد و هم معدود مذکر است در حالی که باید طبق قاعده عدد مؤنث باشد. علت این کار این « عشر امثالها » -2
مذکر است ولی به سوي ضمیر مؤنث اضافه شده و از آن کسب تأنیث کرده است و یا بگوییم که « امثال » است که درست است که
صفحه 363 از 384
است. « عشر حسنات امثالها » در تقدیر « عشر امثالها »
که نصب است. « الی صراط مستقیم » منصوب است به جهت بدل بودن از محل « دینا » -3
مصدر است مانند کِبَر و صِغَر و معناي آن استواري و پایداري است و در اینجا مصدر به معناي فاعل است. « قِیَماً » -4
خالص، پاك. این کلمه یا حال از ابراهیم و یا حال از دین است. « حنیفا » -5
و جمع دیگر آن مناسک است. « منسک » عبادتها جمع « نُسُک » -6
مصدر میمی هستند. « محیی و ممات » -7
تفسیر و توضیح
آیه ( 160 ) مَن جاءَ بِالحَسَ نَۀِ فَلَه عَشرُ أَمثالِها ... کارهایی که از انسان سر میزند، سه جور است یا کار مباحی است که خوبی و بدي
ندارد و یا کار با ارزش و خوبی است و یا کار بد و زشتی است. در مقابل کارهاي مباح خداوند هیچ گونه پاداش خوب یا بد
یاد میشود خداوند متعهد شده که پاداش نیک بدهد، طبق این آیه « حسنه » نمیدهد ولی در مقابل کارهاي خوب که از آنها به
مینامد فقط یک برابر آن « سیئه » شریفه، این پاداش ده برابر ارزش آن عمل خواهد بود و این در حالی است که خدا کار بد را که
کیفر میدهد و این نوعی لطف و عنایت از سوي خداوند بر بندگان است.
البته ارزش معنوي کارها را ما نمیدانیم و معیار و مقیاس و اندازهاي در دست نداریم که آنها را با آن بسنجیم و این خداست که در
مقابل اعمال انسان ارزش تعیین میکند و طبق این آیه هر ارزشی که براي عمل خاص تعیین شود اگر آن عمل خوب
صفحه : 597
باشد، ده برابر میشود و اگر بد باشد همان یک برابر است. البته بعضی از عملهاي نیک تا هفتصد برابر هم پاداش داده خواهد شد
به طوري که در آیه 261 از سوره بقره در پاداش کسانی که اموال خود را در راه خدا میدهند، آمده است ولی به نظر میرسد که
این عددها براي تغلیب است و این خدا چندین و چند برابر کارهاي نیک انسان به او پاداش خواهد داد. و هر کاري براي خود
ارزش خاصی دارد و پاداشهاي اضافی در کارهاي متفاوت فرق دارد.
آیا این پاداشهاي اضافی از روي استحقاق داده میشود و یا یک برابر عمل از روي استحقاق و بقیه از روي تفضل است! ظاهر این
است که پاداشهاي اضافی از روي لطف و تفضل الهی است همانگونه که از آیه زیر هم استفاده میشود:
لِیُوَفِّیَهُم أُجُورَهُم وَ یَزِیدَهُم مِن فَضلِه (فاطر/ 30 ) البته پاداشهاي آنان را به تمامی میدهد و از فضل خود بر آنها میافزاید.
163 ) قُل إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُستَقِیم ... پیامبر اسلام (ص) در این آیه مأمور میشود که وضع خود را از لحاظ - آیات ( 161
دینی براي مشرکان بیان کند و پیروي خود را از آیین پاك ابراهیم اعلام نماید.
می فرماید: بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است دین استوار که همان آیین پاك ابراهیم است و او از مشرکان نبود.
هم در این آیه و هم در چندین آیه دیگر، اسلام همان دین ابراهیم و پیامبر اسلام ادامه دهنده راه ابراهیم معرفی شده است و دین
اسلام همان دین تکامل یافته ابراهیم است و این دین همان دین توحید و اخلاص و دینی است که امر معاش و معاد مردم با آن
راست میشود. در بعضی از آیات، ابراهیم نه تنها بنیان گذار اسلام بلکه پدر مسلمانان معرفی شده است که منظور از آن پدر
معنوي است هر چند که اعراب مکه خود را از نسل اسماعیل و ابراهیم میدانستند و ابراهیم براي آنها پدر صلبی هم بود.
وَ جاهِدُوا فِی اللّه حَق جِهادِه هُوَ اجتَباکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّین مِن حَرَج مِلَّۀَ
صفحه : 598
أَبِیکُم إِبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُم المُسلِمِینَ (حج/ 78 ) و در راه خدا چنانکه شایسته است جهاد کنید او شما را برگزید و در دین بر شما
صفحه 364 از 384
دشواري و تنگی نگذاشت این همان آیین پدرتان ابراهیم است، او شما را مسلمان نامیده است.
در آیه مورد بحث ضمن این دین ابراهیم را دین استوار و پاك و حنیف معرفی میکند اظهار میدارد که ابراهیم از مشرکان نبود و
این اشاره به وضع مشرکان مکه است که آنها خود را پیروان ابراهیم میدانستند ولی در عین حال مشرك بودند و این از شگفتیهاي
تاریخ است که کسانی که بت میپرستیدند خود را پیروان ابراهیم بت شکن میدانستند؟ در آیه بعدي، پیامبر اسلام مأمور میشود
که وابستگی و سرسپردگی کامل خود را به خداي جهان اظهار کند و بگوید: همانا نماز من و عبادتهاي من و زندگی و مرگ من
همه از خداست و شریکی براي او نیست و من به همین مامور شدهام و من نخستین مسلمان هستم.
منظور از عبادتها (نُسُک) که پس از نماز آمده مناسک حج و یا سایر عبادات است و این گفته من نخستین مسلمان هستم به این
معناست که در حقانیت دین خود کوچکترین تردیدي ندارم و این از ویژگیهاي پیامبران خداست که آنها همواره به راه خود معتقد
را در اینجا « مسلم » بودند و شک و تردیدي نداشتند و از این جهت همیشه با قاطعیت تمام هدف خود را دنبال کردند و البته میتوان
به معناي تسلیم شونده دانست و پیامبر از همه کس بیشتر تسلیم خداوند بود.
[ [سورة الأنعام ( 6): الآیات 164 الی 165
اشاره
قُل أَ غَیرَ اللّه أَبغِی رَبا وَ هُوَ رَبُّ کُل شَیءٍ وَ لا تَکسِب کُلُّ نَفس إِلاّ عَلَیها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري ثُم إِلی رَبِّکُم مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم
بِما کُنتُم فِیه تَختَلِفُونَ ( 164 ) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُم خَلائِفَ الأَرض وَ رَفَعَ بَع َ ض کُم فَوقَ بَعض دَرَجات لِیَبلُوَکُم فِی ما آتاکُم إِن رَبَّکَ
( سَرِیع العِقاب وَ إِنَّه لَغَفُورٌ رَحِیم ( 165
صفحه : 599
بگو آیا جز خدا پروردگاري بجویم در حالی او پروردگار همه چیز است. و هیچ کس کاري نمیکند، مگر براي خودش و هیچ
بردارندهاي بار گناه کسی دیگري را برنمی دارد سپس بازگشت شما به سوي پروردگارتان است پس شما را به آنچه اختلاف
( میکردید آگاه میکند ( 164
و او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد و برخی از شما را بر برخی دیگر چندین درجه برتري داد تا شما را در آنچه
( به شما داده آزمایش کند، همانا خداوند زود کیفر دهنده است و همو آمرزنده بخشایشگر است ( 165
نکات ادبی
بجویم، طلب کنم. ابتغاء هم به این معناست. « ابغی » -1
بار سنگین. به وزیر هم وزیر گفته میشود چون بار سنگین مسؤولیت را بر دوش میکشد. البته بعضیها گفتهاند که وزیر « وزر » -2
پهلوي دانستهاند. « ويچر » به معناي پشتیبانی اخذ شده و وزیر پشتیبان دولت و ملت است و بعضیها هم آن را معرب « موازره » از
مصدر میمی به معناي بازگشت. « مرجع » -3
مشتق شده که به معناي پشت است. « خلف » جمع خلیفه به معناي جانشین مانند صحائف جمع صحیفه. این واژه از « خلائف » -4
گویا جانشین و خلیفه، آن کسی را که جانشین اوست پشت خود قرار داده است.
و تقدیر چنین است نرفع رفعۀ رفعۀ از باب قعدت جلوسا و یا « نرفع » منصوب است یا به جهت این مفعول مطلق است از « درجات » -5
است. « رفع » مفعول دوم براي
صفحه 365 از 384
لام تاکید نیست اشاره به این رحمت و غفران خدا بر غضب او پیشی « سریع العقاب » در اینجا با لام تاکید آورده ولی در « لغفور » -6
دارد.
صفحه : 600
تفسیر و توضیح
آیه ( 164 ) قُل أَ غَیرَ اللّه أَبغِی رَبا وَ هُوَ رَبُّ کُل شَیءٍ ... تمام مشرکان و بت پرستان در عین حال که چیزهایی را براي خدا شریک
را بر خدا « ربّ العالمین پروردگار جهانیان » قرار میدادند، عقیده داشتند که آنها را خدا آفریده و پرورش داده است و آنها صفت
حمل میکردند ولی در عبادت خدا چیزهایی را شریک خدا میکردند. در این آیه با استفاده از این عقیده مشرکان که خدا را به
عنوان ربّ العالمین قبول داشتند، چنین استدلال میکند که آیا جز خدا را به پروردگاري خود بگیریم در حالی که او پروردگار
همه چیز است!
بودن خدا عقیده دارید پس چرا چیزهاي دیگر را در کنار او ربّ خود قلمداد میکنید. خدا در « ربّ » یعنی اکنون که شما خود به
تربیت و پرورش جهان احتیاج به کمک و پشتیبان ندارد و اگر نیروهایی در طبیعت وجود دارد که عامل پرورش اشیاء قرار میگیرد،
آنها همه زیر فرمان خدا عمل میکنند و این خداست که قوانین حاکم بر جهان را آفریده حال اگر کسی خدا را رها کند و همان
نیروها را بپرستد ظلم بزرگی بر خود و خدا کرده است.
این آیه ضمن برخورد با مشرکان و بت پرستان، سخن کسانی را که معتقد به ارباب انواع بودند نیز رد میکند آنها در کنار خدا
براي هر چیزي ربّی و الههاي قائل بودند و میگفتند: جنگ و صلح و عشق و مقولاتی از این قبیل هر کدام ربّ و الههاي دارد.
قرآن این سخن را نفی میکند و تذکر میدهد که خداوند را که ربّ همه چیز است باید به عنوان ربّ اخذ کرد. و عبادت را
مخصوص او نمود. همانگونه که یوسف هم گفت:
أَ أَرباب مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللّه الواحِدُ القَهّارُ (یوسف/ 39 ) آیا ربّهاي پراکنده بهترند یا خداي یگانه قهار!
پیامبر در عین حال که مشرکان را به پرستش خداوند یگانه دعوت میکند، یادآور میشود که شرك و بت پرستی شما ضرري بر
من ندارد و هر کس کاري انجام
صفحه : 601
میدهد مربوط به خود اوست و هیچ کس بار گناه کس دیگري را بر نمیدارد (و لا تزر وازرة وزر اخري) این جمله از آیه شریفه
در برگیرنده یکی از قوانین مهم اجتماعی است که قرآن به آن تأکید دارد. طبق این قانون هر کسی مسؤول کارهاي خویش است و
کس دیگري بار او را بر نخواهد داشت و سود و زیان اعمال انسان به خود میرسد. این حقیقت در آیات متعددي از قرآن کریم
آمده است:
لَها ما کَسَبَت وَ عَلَیها مَا اکتَسَبَت (بقره/ 286 ) بر اوست هر کار خوبی که کرده و بر اوست هر کار بدي که کرده.
40 ) این هیچ باربرداري بار گناه دیگري را - أَلّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري وَ أَن لَیسَ لِلإِنسان إِلّا ما سَعی وَ أَن سَعیَه سَوفَ یُري (نجم/ 38
برنمی دارد و این براي آدمی جز آنچه به کوشش خود انجام داده، چیزي نیست و بزودي کوشش او نمایانده شود.
توجه کنیم در عین حال که هر کس مسؤول اعمال خویشتن است و کسی بار گناه کسی را برنمی دارد، گاهی انسان باعث گمراهی
دیگران میشود و بدعتی در دین میگذارد و دیگران را وادار به گناه میکند، در این صورت است که علاوه بر گناه خود بار گناه
آنها را که باعث گمراهی آنها شده نیز باید بردارد و مسؤول ضلالت آنهاست.
این حقیقت نیز در چندین آیه از آیات قرآن کریم آمده است:
صفحه 366 از 384
لِیَحمِلُوا أَوزارَهُم کامِلَۀً یَومَ القِیامَۀِ وَ مِن أَوزارِ الَّذِینَ یُضِ لُّونَهُم بِغَیرِ عِلم (نحل/ 25 ) در روز قیامت بارهاي گناه خود را بطور کامل و
مقداري از بارهاي گناه کسانی که آنها را بدون علم گمراه کردهاند، برمیدارند.
وَ لَیَحمِلُن أَثقالَهُم وَ أَثقالًا مَعَ أَثقالِهِم (عنکبوت/ 13 ) و البته آنها بارهاي سنگین خود را به اضافه بارهاي سنگین دیگري برمیدارند.
در پایان آیه مورد بحث اظهار میدارد که بازگشت همه شما به سوي خداست و
صفحه : 602
او در روز قیامت درباره چیزهایی که شما در آن اختلاف دارید شما را آگاه خواهد کرد.
روز قیامت روز آشکار شدن نهانهاست و همه چیز در آنجا بر همگان روشن خواهد شد ولی دیگر سودي ندارد چون تکلیف
برداشته شده است.
آیه ( 165 ) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُم خَلائِفَ الَأرض ... یکی از آثار قدرت خداوند جانشینی نسلهاي بشري از یکدیگر است. بطور مرتب
کسانی میروند و کسانی میآیند و گروههایی جانشن گروهاي دیگر میشوند. مانند حوض آبی که از یک طرف آب تازه وارد
آن میشود و از طرف دیگر آب آن بیرون میرود، و آب حوض مرتب عوض میشود و کسی که به آن نگاه میکند این تغییر را
حس نمیکند. در جوامع بشري هم همواره کودکانی به دنیا میآیند و افرادي میمیرند و در مدت اندکی چون هشتاد یا صد سال
به کلی افراد عوض میشوند در حالی که انسان خیال میکند که جامعه همان جامعه است و در هر نسلی از کودك نوزاد گرفته تا
نوجوان و جوان و میانسال و پیر وجود دارد.
در این آیه با اشاره به این مطلب میفرماید: خداوند کسی است که شما را جانشینان روي زمین قرار داد. یعنی نسلی از بین رفت و
نسل دیگري که شما باشید جایگزین آنها شدید و اگر بنا بر عمر جاویدان بود، دیگر نوبت به شما نمیرسید و شما از زندگی و
مظاهر آن برخوردار نمیشدید. بخصوص این شما مسلمانان جانشینان امتهاي پیشین شدید و این بار نوبت شماست که در عرصه
گیتی عرض اندام کنید و رسالتی را که بر عهده شماست به انجام رسانید.
علاوه بر این خدا شما را جانشینان در زمین قرار داد، برخی از شما را بر برخی دیگر درجههایی برتري داد. این برتریها و تفاوتها
مانند فقر و ثروت، زن بودن و مرد بودن، داشتن استعدادها و قیافههاي گوناگون و مانند آنها براي بقاي نوع بشر در روي زمین
ضرورت دارد و اگر این تفاوتها نبود، زندگی جمعی انسانها که باید براساس تخصصها و تقسیم کار ادامه یابد، امکان نداشت.
آیه تاکید میکند که این تفاوتها براي آن است که شما را امتحان کنیم و میدانیم
صفحه : 603
که امتحان خدا براي کشف حقیقت نیست چون خداوند از تمام حقایق آگاه است بلکه براي ایجاد زمینه در جهت بروز و ظهور
استعدادهاست و خداوند گاهی با نعمت و گاهی با بلا امتحان میکند تا درجه ایمان مردم آشکار گردد و حجت بر آنها تمام شود.
وَ بَلَوناهُم بِالحَسَنات وَ السَّیِّئات لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ (اعراف/ 167 ) و آنها را با نیکها و بدیها آزمودیم شاید که برگردند.
به طوري که پیشتر نیز گفتهایم امتحان الهی سبب میشود که ناخالصیهاي مؤمنان ریخته شود و میدان براي شکوفایی استعدادهاي
آنان بازگردد و گنجینههاي نهفته در درون آنها استخراج شود و نیروهایشان از قوه به فعلیت در آید و به یک سخن شایستگیهاي
آنان آشکار شود. از این رو در آیه مورد بحث که آخرین آیه از سوره انعام است خاطر نشان میسازد که این برتریها و تفاوتها
براي آن است که شما را در آنچه دادهایم آزمایش کنیم. سپس بر دو مطلب تاکید میکند یکی این خداوند زود کیفر دهنده است
و دیگرانی که خداوند آمرزنده بخشایشگر است. یادآوري این دو صفت به ظاهر ناهمگون براي آن است که انسان هم از خدا
بترسد و هم به او امیدوار باشد. زندگی در میان بیم و امید سازنده و حرکت آفرین است و در چنین حالتی است که ایمان انسان رخ
مینماید.
صفحه 367 از 384
صفحه : 604
1377 شمسی مطابق با 25 ذیقعده 1418 قمري در شهر مقدس قم /1 / با عنایت پروردگار متعال، تفسیر سوره انعام در تاریخ 4
هنگامی که عازم زیارت بیت اللّه الحرام بودم به پایان رسید. و الحمد للّه رب العالمین.
تصحیح و بازبینی نهایی قسمتهایی از جلد سوم تفسیر کوثر در مکه مکرمه در جوار بیت الله الحرام در ششمین سفر من به این شهر
مقدس انجام پذیرفت و اکنون که این جملات را مینویسم ساعت 2 بعد از نیمه شب چهاردهم ذیحجه 1418 است و من در مسجد
الحرام روبروي حجر اسماعیل و ناودان طلا نشستهام و انبوه طواف کنندگان را میبینم که گرداگرد خانه خدا که همان خانه مردم
است با گامهایی استوار و چهرههایی مصمم طواف میکنند و کعبه در وسط این جمعیت جوشان با شکوه تمام قد برافراشته، گویا
که دریچهاي از زمین بر آسمان و نمودي از عرش در زمین است. زادها اللّه شرفا و عزّا.
صفحه :